هرزه کوچولوی ضعیف[p9]
از زبان نویسنده
ا/ت میره پایین که ببینه مایکی چکارش داره
ا/ت:مایکی کارم داشتی؟
مایکی:اره بیا اتاق قرمز
ا/ت:چی؟کجا؟
مایکی:اتاق کنارِ اتاق مطالعه رو میگم
ا/ت:باشه
نکته:بچها اتاق قرمز یه اتاقیه که افراد برای نیاز های جنسی شون ازش استفاده میکنن
از زبان نویسنده
ا/ت میره به همون اتاقی که مایکی گفت
ا/ت:خب چکارم داری مایکی؟(استرس)
مایکی:دیشب شانس اوردی اما دیشب که گفتم هنو تموم نشده..
از زبان نویسنده
مایکی خیلی غیر منتظره ا/ت و بغل میکنه و شروع میکنه به خوردن لبای ا/ت اما ا/ت بخاطر ترسی که از مایکی داره میترسه مقاومت کنه
مایکی لباس تن ا/ت و در میاره و شروع میکنه از گردن به پایین ا/ت و خوردن
ا/ت:م..مایکییی
مایکی:هیس آروم باش هرزه کوچولو (درحالت مستی،پوز خند)
مایکی ا/ت و پرت میکنه رو تخت و دستاشو با دست بند به تخت میبنده
و میره ویبراتور و میاره و میاد رو ا/ت و به خوردن تن ا/ت ادامه میده
ا/ت:مایکییییی آخ لطفا تمومش کن دستام درد میکنههه
مایکی:یبار بهت گفتم بهتره مقاومت نکنی💢 (عربده)
بعدشم لازم نیس نگران باشی فقط من اینجا لذت نمیبرم توعم قراره حال کنی
ا/ت:چییی ینی چی منظورتو نمیفهمم
مایکی:عجله نکن الان میفهمی
از زبان نویسنده
مایکی لباس زیر ا/ت و درمیاره و ویبراتورو میذاره رو چیز ا/ت(نویسنده آب شد😑😂)
ا/ت:مایکییییی آه..آه بسهه التماست میکنم دارم میمیرممم
مایکی واکنشی نشون نمیده و ا/ت از حال میره...
ا/ت میره پایین که ببینه مایکی چکارش داره
ا/ت:مایکی کارم داشتی؟
مایکی:اره بیا اتاق قرمز
ا/ت:چی؟کجا؟
مایکی:اتاق کنارِ اتاق مطالعه رو میگم
ا/ت:باشه
نکته:بچها اتاق قرمز یه اتاقیه که افراد برای نیاز های جنسی شون ازش استفاده میکنن
از زبان نویسنده
ا/ت میره به همون اتاقی که مایکی گفت
ا/ت:خب چکارم داری مایکی؟(استرس)
مایکی:دیشب شانس اوردی اما دیشب که گفتم هنو تموم نشده..
از زبان نویسنده
مایکی خیلی غیر منتظره ا/ت و بغل میکنه و شروع میکنه به خوردن لبای ا/ت اما ا/ت بخاطر ترسی که از مایکی داره میترسه مقاومت کنه
مایکی لباس تن ا/ت و در میاره و شروع میکنه از گردن به پایین ا/ت و خوردن
ا/ت:م..مایکییی
مایکی:هیس آروم باش هرزه کوچولو (درحالت مستی،پوز خند)
مایکی ا/ت و پرت میکنه رو تخت و دستاشو با دست بند به تخت میبنده
و میره ویبراتور و میاره و میاد رو ا/ت و به خوردن تن ا/ت ادامه میده
ا/ت:مایکییییی آخ لطفا تمومش کن دستام درد میکنههه
مایکی:یبار بهت گفتم بهتره مقاومت نکنی💢 (عربده)
بعدشم لازم نیس نگران باشی فقط من اینجا لذت نمیبرم توعم قراره حال کنی
ا/ت:چییی ینی چی منظورتو نمیفهمم
مایکی:عجله نکن الان میفهمی
از زبان نویسنده
مایکی لباس زیر ا/ت و درمیاره و ویبراتورو میذاره رو چیز ا/ت(نویسنده آب شد😑😂)
ا/ت:مایکییییی آه..آه بسهه التماست میکنم دارم میمیرممم
مایکی واکنشی نشون نمیده و ا/ت از حال میره...
۶.۹k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.